نویسنده :دکتر علی اصغر خندان




 

چکیده

در این مقاله حدود دویست آیه از آیات قرآن کریم در باب برخی از موضوعات مسائل اصلی مدیریت دسته بندی شده اند. موضوعاتی که در این مجموعه به آن ها پرداخته شده و نمونه هایی از استناد قرآنی مربوط به این قرار است:
برنامه ریزی: ضرورت علم برای برنامه ریزی و قدرت برای اجرای برنامه، انتخاب بهترین و مناسب ترین برنامه و اجرای آن با قوت، توجه به تمام ابعاد و آثار برنامه ها، و... .
تصمیم گیری و حل مسأله: توکل برخدا در کنار فکر و مشورت و تصمیم گیری، توجه به توان اجرایی و پیامد تصمیم ها، ضرورت توجه به نتایج تصمیم گیری در شرایط مشابه، و... .
خلاقیت و نوآوری: بررسی راه های مختلف، استفاده از طرح های ابتکاری، تأسیس اتاق فکر و مشورت با نخبگان، و... .
سازماندهی: اصل سلسله ی مراتب، نظم ساختاری در مدیریت سازمان، توجه به سطوح مختلف سازمان، و... .
مدیریت منابع انسانی: ضرورت واگذاری مدیریت و رهبری به افراد لایق، اعمال نظر شخصی مدیر در انتصاب های مهم، شایسته سالاری حتی در مورد زیردستان، و... .
مدیریت منابع سازمانی (مدیریت منابع مالی و پشتیبانی): توسعه ی اقتصادی با خداگرایی، اهمیت کیفیت کار و نه کمیت کار در سازمان، رعایت اصل کیفیت در تولید، و هدایت رهبری: تمرکز روی هدف اصلی و منحرف نشدن با جاذبه های زودگذر، پیگیری و تداوم برنامه ها برای حصول نتیجه نهایی، عدم تزلزل به خاطر انحراف برخی افراد، و... .
انگیزش: وظیفه ی مدیر در تقویت روحیه ها، وظیفه ی مدیر در امید دادن به اهداف الهی، پیشگامی مدیر در اجرای برنامه ها جهت ایجاد انگیزه، و... .
کنترل: ضرورت کنترل و نظارت برعملکرد زیردستان، پاسخ گویی زیردست و مدیر نسبت به عملکرد خود، ضرورت وجود گروهی برای نظارت برامور، و... .
برقراری ارتباطات: در دسترس بودن مدیر، انتقاد بدون تخریب شخصیت مدیر، ابلاغ دستورات و اطلاع رسانی توسط افراد امین، و... .
مدیریت بحران: تشریح وضعیت بحران همراه با ارائه راه حل، پیش بینی مشکلات و بررسی آن با مدیر ارشد، ضرورت حضور پر رنگ مدیر در شرایط بحرانی، و... .

مقدمه

قرآن کریم خود را چنین معرفی می کند:

مبارک

«و هذا کتاب انزلناه مبارک» (انعام: 92 و 155): و این کتابی است که ما آن را نازل کردیم و کتابی است مبارک.

نور

«قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین» (مائده: پانزده): از جانب خدا نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمده است.

برهان

«یا ایهاالناس قد جاء کم برهان من ربکم» (نساء: 174) : ای مردم! از جانب پروردگارتان برهانی به سوی شما آمده است.

تبیان

«ونزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء»(نحل: هشتاد و نه): بر تو کتابی را نازل کرده ام که تبیان و آشکار کننده ی هر چیز است.

ذکر

«وهذا ذکر مبارک انزلناه» (انبیاء: پنجاه) : و این (قرآن) ذکر مبارکی است که نازل کردیم.

موعظه

«هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین» (آل عمران: 138): و این (قرآن) بیانی است برای مردم و هدایت و موعظه ای برای پرهیزگاران.

أحسن الحدیث

«الله نزل احسن الحدیث» (زمر: بیست و سه): خداوند بهترین سخن را نازل کرده.
خداوند از یک سو ما را به قرائت قرآن و تدبر در آن دعوت کرده:
«فاقروا ما تیسر من القرآن... فاقروا ما تیسر منه» (مزمل: بیست): هر چه ممکن است از قرآن بخوانید.... هر چه ممکن است از آن بخوانید.
«أفلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها» (محمد: بیست و چهار): آیا آنها در قرآن تدبر نمی کنند یا بر دل هایشان قفل نهاده شده است؟
و از سوی دیگر برکات توجه به قرآن را ذکر کرده که چگونه فقر را از بین می برد:
«ولو انهم اقاموا التوراه و الانجیل و ما انزل الیهم من ربهم لا کلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم» (مائده: شصت و شش) : و اگر آن ها تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارشان بر آنها نازل شده (قرآن) بر پا دارند، از آسمان و زمین، روزی خواهند خورد.
پس اگر قرآن اقامه شود به طریق اولی «لاکلوا» صورت خواهد گرفت. این فقر و این رزق فقط مادی نیست و در عرصه ی علمی هم اگر ضعیف هستیم به خاطر کم توجهی به قرآن است.
همچنین خداوند متعال این خطر را ذکر کرده است که در صورت غفلت از قرآن هیچ و پوچ خواهید بود:
«قل یا اهل الکتاب لستم علی شیء حتی تقیموا التوراه و الانجیل و ما انزل الیکم من ربکم» (مائده: شصت و هشت) : بگو ای اهل کتاب شما هیچ و پوچ هستید مگر تورات و انجیل و آنچه را از سوی پروردگارشان برآنها نازل شده (قرآن) بر پا دارید.
«ومن اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا و نحشره یوم القیامه اعمی» (طه: 124): و هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور خواهیم کرد.
با همه ی این تأکیدها خداوند خبر می دهد که شکایت پیامبر در قیامت از مهجوریّت قرآن خواهد بود:
«و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذوا هذا القران مهجورا» (فرقان: سی): و پیامبر عرضه داشت: پروردگارا! قوم من قرآن را کنار گذاشتند.
این شکایت قطعی است چون با این که زمان شکایت قیامت و آینده است، با کلمه ی ماضی محقّق الوقوع به کار رفته است (وقال الرسول): این شکایت با کلمه ی «اتّخاذ» عنوان شده یعنی با توجّه و از روی عمد قرآن را مهجور کردند و نفرمود: کان القرآن عندهم مهجورا.
راستی! ما به این دستور عمل کرده ایم که: «خذ الکتاب بقوه» (مریم: دوازده)؛ کتاب (الهی) را با قوت بگیر؟!

اما بعد

آنچه در پی می آید حدود دویست آیه از آیات قرآن کریم است که در باب برخی از موضوعات مسائل اصلی مدیریت تدوین و دسته بندی شده اند. این فهرست می تواند به دو هزار آیه بلکه بیشتر نیز بالغ گردد.
موضوعاتی که در این مجموعه به آن ها پرداخته شده عبارتند از:
* برنامه ریزی (planning)
* تصمیم گیری و حل مسأله (making decision and problem solving)
* خلاقیت و نوآوری (innovation and creativity)
* سازماندهی (organizing)
* مدیریت منابع انسانی (Human Resources Management)
* مدیریت منابع سازمانی (Organizational Resources management)
* مدیریت منابع مالی و پشتیبانی (financial and logistical management)
* هدایت و رهبری (directing and leadership)
* انگیزش (motivation)
* کنترل (controlling)
* برقراری ارتباطات (communication)
* مدیریت بحران (crisis management)
در انتخاب نکات قرآنی و نکات مدیریتی به ترتیب از این دو کتاب استفاده کرده ام:
- محسن قرآئتی، سیصد اصل در مدیریت اسلامی، تهران: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، 1375؛
- دکتر علی رضاییان، مبانی سازمان و مدیریت، تهران: انتشارات سمت، 1380.

برنامه ریزی (planning)

برنامه ریزی عبارت است از طراحی پلکان بالا رفتن از نردبان موفقیت برای رسیدن به هدف. هارولد کونتز می گوید: برنامه ریزی نوعی تعهد است به انجام فععالیت های معین برای تحقق هدف. (koontz. 1988.p.108)

ضرورت علم برای برنامه ریزی و قدرت برای اجرای برنامه

«فالق الاصباح و جعل اللیل سکنا و الشمس و القمر حسبانا ذلک تقدیر العزیز العلیم» (انعام: 96): خداوند شکافنده ی سپیده دم است و شب را مایه ی آرامش و خورشید و ماه را اسباب شمارش ایام قرار داد. این است اندازه گیری و برنامه ریزی خداوند قدرتمند و دانا.
«یدبر الامر... ذلک عالم الغیب و الشهاده العزیز الرحیم» (سجده: 5-6): تدبیر نظام عالم بر اساس علم خداوند است و اوست که از ظاهر و پنهان آگاه است... .

انتخاب بهترین و مناسب ترین برنامه و اجرای آن با قوت

«و کتبنا له فی الالواح من کل شیء موعظه و تفصیلا لکل شیء فخذها بقوه و امر قومک یاخذوا باحسنها...» (اعراف: 145): در لوح ها به موسی در هر موردی پندی دادیم و به او گفتیم: ای موسی آنها را با قوت اجرا کن و به قوم خود فرمان بده که بهترین آنها را انتخاب کنند و اجرا نمایند.

توجه به تمام ابعاد و آثار برنامه ها

«... و لو لا رجال مومنون و نساء مومنات لم تعلموهم ان تطوهم فتصیبکم منهم معره بغیر علم...».(فتح: بیست و پنج)
خداوند در صلح حدیبیه اجازه حمله به مکه را نداد و فرمود که در مکه عده ای زنان و مردان با ایمان هستند که ممکن است در جریان جنگ از سوی شما، نادانسته، مورد ضرر و زیان قرار گیرند و یا کشته شوند.
از وظایف مدیر، شناخت فرصت ها و تهدیدهاست:
«فاقم وجهک للدین القیم من قبل ان یاتی یوم لا مرد له من الله...».(روم: چهل و سه)
خداوند در توصیه به انسان، او را به استفاده از فرصت ها قبل از نزول عذاب فرا می خواند: پس به دین استوار ایمان بیاور قبل از آن روزی بیاید که دیگر راه جبران نیست.

جامع نگری در برنامه ریزی و مدیریت

«و ما کان المومنون لینفروا کافه فلو لا نفر کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین».(توبه: صد و بیست و دو)
پس از نزول آیات جهاد و توبیخ منافقاتی که به جنگ نرفته بودند و اعمال سیاست های بایکوت آنان توسط پیامبر، برای جنگ ها همه می خواستند رهسپار جبهه شوند که خداوند متذکر شدند: سزوار نیست که همه مؤمنان به جهاد روند و شهر را خالی بگذارند و تمام امور دیگر را تعطیل نمایند...

برنامه ریزی جامع و ایجاد ساختارهای اجرایی

«فالق الاصباح و جعل اللیل سکنا و الشمس و القمر حسبانا ذلک تقدیر العزیز العلیم» (انعام: نود و شش): خداوند شکافنده ی سپیده دم است و شب را مایه ی آرامش و خورشید و ماه را اسباب شمارش ایام قرار داد. این است اندازه گیری و برنامه ریزیِ خداوندِ قدرتمند و دانا.

ضرورت علم برای برنامه ریزی و ضرورت برای اجرای برنامه

«فالق الاصباح و جعل اللیل سکنا و الشمس و القمر حسبانا ذلک تقدیر العزیز العلیم»(انعام: 96): خداوند شکافنده ی سپیده دم است و شب را مایه ی آرامش و خورشید و ماه را اسباب شمارش ایام قرارداد. این است اندازه گیری و برنامه ریزیِ خداوندِ قدرتمند و دانا.

فازبندی و انجام تدریجی

«ان ربکم الله الذی خلق السماوات و الارض فی سنه ایام...» یونس: سه): پروردگار شما خدایی است که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید.

دفع افسد به فاسد و ترجیح اهم بر مهم در طرح ها و برنامه ها

«اما السفینه فکانت لمساکین یعملون فی البحر فاردت ان اعیبها و کان و راءهم ملک یاخذ کل سفینه غصبا»(کهف: 79): حضرت خضر به حضرت موسی گفت: این کشتی متعلق به چند یتیم است، اما خواستم کشتی را معیوب کنم چون پادشاهی در کمین بود که کشتی ها سالم را غصب کند.

توجه به عنصر زمان و تأثیر در موفقیت برنامه

«فاسر بعبادی لیلا...» (دخان: بیست و سه) : ای موسی! بندگان مرا شبانه از سرزمین مصر کوچ بده.

عدم پیروی از روش مدیران سابق مگر با استدلال و تعقل

«... قالوا بل نتبع ما الفینا علیه اباءنا ا و لو کان آباوهم یعقلون شیئا و لا یهتدون» (بقره: 170): ... می گویند: ما از آن راهی که نیاکانمان پیروی کردند دست بر نمی داریم در حالی که ممکن است گذشتگانشان چیزی نمی فهمیدند وبه خطا رفته باشند.

پیشگیری قبل از درمان

«یا ایها الذین آمنوا ان جاءکم فاسق بنبا فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین» (حجرات: شش): ای کسانی که ایمان آورده اید اگر کسی برای شما خبری آورد تحقیق کنید و مبادا از روی بی اطلاعی تصمیم بگیرید و به قومی آسیب برسانید و سپس از کرده ی خود پشیمان شوید.

ریسک پذیری در انجام طرح ها

«و قال لفتیانه اجعلوا بضاعتهم فی رحالهم لعلهم یعرفونها اذا انقلبوا الی اهلهم لعلهم یرجعون» (یوسف: شصت و دو): حضرت یوسف به غلامان خود گفت: آنچه را به عنوان بهای گندم پرداخته اند در بارهای خودشان بگذارید تا هنگامی که به خانه ی خود بر می گردند و بارهایشان را می گشایند آن مبلغ را باز شناسند و به امید تکرار دوباره ی این اتفاق، به مصر باز گردند.

کسب تجربه از شکست موضعی برای نیل به موفقیت

«ولا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون...». (آل عمران: 139)
پس از شکست در جنگ احد خداوند خطاب به مسلمانان می فرماید: سستی نکنید و غمگین نباشید که شما برتر از همه هستید.

سرمایه گذاری سازمان بر کارهای عام المنفعه

«... فهل نجعل لک خرجا علی ان تجعل بیننا و بینهم سدا» (کهف: نود و چهار): مردم به ذوالقرنین گفتند: آیا ما هزینه ای (پولی) به تو بدهیم تا بین ما و یأجوج و مأجوج فاسد، سدّی ایجاد کنی تا ما در امنیت باشیم؟

تصمیم گیری و حل مسأله (making decision and problem solving)

یک ضرب المثل دانمارکی می گوید: پیش از آن که پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن، ولی پیش از آن که تصمیم بگیری، لااقل با چند نفر مشورت کن.
در دانش مدیریت از تصمیم گیری و حل مسأله با هم یاد می شود. حل مسأله یعنی یافتن جواب برای یک سؤال و تصمیم گیری فرآیندی است که از طریق آن، راه حل مسأله ی معینی انتخاب می شود. (stoner. 1983.p.159)

توکل بر خدا در کنار فکر و مشورت و تصمیم گیری

«... فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله».(آل عمران: 159)
خدواند پس از بیان ضعف های جنگ احد خطاب به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید که از تقصیر آنان در گذر و برایشان طلب آمرزش کن و برای تصمیم گیری های آینده از آنان مشورت بگیر سپس هنگامی که تصمیم گرفتی، قاطع باش و به خدا توکل کن و آن را عملی ساز.

توجه به توان اجرایی و پیامد تصمیم ها

«یا ایهاالذین آمنوا انما المشرکون نجس فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا و ان خفتم علیه فسوف یغنیکم الله من فضله...» (توبه: 28) : ای مؤمنان! مشرکان پلید و ناپاکند. پس از این نباید به مسجد الحرام وارد شوند و به خاطر قطع رابطه ی داد و ستد، از فقر و تنگدستی نترسید که خداوند از فضل خودش شما را بی نیاز خواهد کرد... . (اعلام این حکم در سال نهم هجری و نه زودتر)

ضرورت توجه به نتایج تصمیم گیری در شرایط مشابه

«و کم من قریه اهلکناها...»(اعراف: چهار)
چه بسیار آبادی هایی که اهل آن به خاطر فساد و کفرشان نابود شدند.

استقلال رأی مدیر جهت جلوگیری از تشتت آراء

«و اعلموا ان فیکم رسول الله لو یطیعکم فی کثیر من الامر لعنتم...». (حجرات: هفت).
ای مردم، رسول خدا در میان شماست و شما باید از او تبعیت کنید و اگر او از شما تعبیت کند، قطعاً جامعه به سختی و مشقت خواهد افتاد.

قاطعیت رهبر به ویژه در تغییر قوانین

«الحق من ربک فلا تکونن من الممترین».(بقره: 147)
خداوند پس از نزول آیه ی تغییر قبله به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)می فرماید: حق آن چیزی است که از سوی پروردگار تو آمده است پس هرگز به خود تردید راه مده.

تغییر قوانین در شرایط مقتضی در عین قاطعیت

«الان خفف الله عنکم...» (انفال: شصت و شش) : اکنون خداوند در امر جهاد، به شما تخفیف داد.

اجتناب از اجابت درخواست های نابجا، هر چند گروهی و مکرر

«یستعجلونک بالعذاب و لن یخلف الله وعده...» (حج: چهل و هفت): ای پیامبر! کفار تعجیل عذاب الهی را از تو می خواهند در حالی که خداوند هرگز از وعده ی خود تخلّف نمی کند. (نه یک لحظه دیرتر و نه یک لحظه زودتر از زمان لازم، عذاب واقع نمی شود)

ضرورت متعدد بودن منابع اطلاعاتی منجر به تصمیم گیری

«یا ایهاالذین آمنوا ان جاءکم فاسق بنباء فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین» (حجرات: شش): ای کسانی که ایمان آورده اید اگر کسی برای شما خبری آورد تحقق کنید و مبادا از روی بی اطلاعی تصمیم بگیرید و به قومی آسیب برسانید و سپس از کرده ی خود پشیمان شوید.

عدم اعتماد به هر گزارش

«لقد ابتغوا الفتنه من قبل و قلبوا لک الامور...» (توبه: چهل و هشت): ای پیامبر! منافقان پیش از این هم دنبال فتنه گری بودند و مسائل را برای تو واژگون جلوه می دادند.

اجتناب مدیر از زودباوری

«یا ایها الذین آمنوا ان جاء کم فاسق بنبا فتبینوا ان تصیبوا قوما بجهاله فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین» (حجرات: شش): ای کسانی که ایمان آورده اید اگر کسی برای شما خبری آورده تحقیق کنید و مبادا از روی بی اطلاعی تصمیم بگیرید و به قومی آسیب برسانید و سپس از کرده ی خود پشیمان شوید.

اجتناب از شایعات بی اساس در سازمان

«ولا تقف ما لیس به علم ان السمع و البصر و الفود کل اولئک کان عنه مسولا» (اسراء: سی و شش): و از آنچه نسبت به آن علم نداری پیروی مکن، چون گوش و چشم و دل همگی مورد بازخواست قرار خواهند گرفت.

طبقه بندی اطلاعات و در اختیار افراد خاص قراردادن اطلاعات محرمانه:

«عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا... الا من ارتضی...» (جن: 26-27) : خداوند از تمام غیب آگاه است و این علم غیب را برای هیچ کسی آشکار نمی کند مگر آن کسی که خدا از او راضی است.

اطلاعات مهم در اختیار افراد گزینش شده

«وکذلک یجتبیک ربک و یعلمک من تأویل الاحادیث...» (یوسف: شش) خداوند حضرت یوسف را برگزید و به او علم تعبیر خواب و آگاهی از سرانجام امور را عطا فرمود.

طبقه بندی اطلاعات و عدم اعلام عمومی تمام اطلاعات

«قد سالها قوم من قبلکم ثم اصبحوا بها کافرین» (مائده: صد و دو)
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با مردم درباره حج سخن می گفت. کسی پرسید: آیا حج همه ساله واجب است؟ پیامبر پاسخ نداد. او چند بار پرسید. رسول خدا فرمود: این همه اصرار برای چیست؟ اگر بگویم آری کار شما سخت می شود. یکی از عوامل هلاکت امت های گذشته سؤال های نابجا و عمل نکردن به آنها بوده است.

خلاقیت و نوآوری (Innovation and creativity)

همه ی انسان ها و به ویژه مدیران در شرایطی قرار می گیرند که نیازمند به کارگیری توانایی های ذهنی برای تولید فکر، مفهوم با راه حل جدیدی هستند. این به کارگیری توانایی های ذهنی را خلاقیت نامیده اند. (kaiser.1968.p.4)

بررسی راه های مختلف

«و قال یا بنی لا تدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقه» (یوسف: 67): یعقوب به پسرانش گفت: ای فرزندانم! از دروازه ی واحد وارد نشوید و از دروازه های مختلف وارد مصر شوید.

استفاده از طرح های ابتکاری

«وقال لفتیانه اجعلوا بضاعتهم فی رحالهم لعلهم یعرفونها اذا انقلبوا الی اهلهم لعلهم یرجعون» (یوسف: شصت و دو) : حضرت یوسف به غلامان خود گفت: آنچه را به عنوان بهای گندم پرداخته اند در بارهای خودشان بگذارید تا هنگامی که به خانه ی خود بر می گردند و بارهایشان را می گشایند آن مبلغ را باز شناسند و به امید تکرار دوباره ی این اتفاق، به مصر باز گردند.

تأسیس اتاق فکر و مشورت با نخبگان

«قالت یا ایها الملا افتونی فی امری» (نمل: سی و دو) بلقیس گفت: ای درباریان در باب مشکل پیش آمده برای من اظهار نظر کنید.
«وقال الملک ائتونی به» .(یوسف: پنجاه)
هنگامی که پادشاه مصر خوابی دید و فهمید که حضرت یوسف علم تعبیر خواب می داند، خواست که ایشان را نزد وی آورند تا در مورد خواب سؤال کند.

استفاده از ابزارهای جدیدتر در مقابله با ابزارهای جدید رقبا

«الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل... و ارسل علیهم طیرا ابابیل»(فیل: یک و سه )
هنگامی که ابرهه با سپاهی که بر پشت فیل نشسته بودند به مکه حمله کردند، خداوند پرندگانی را فرستاد که هر یک سنگی به منقار داشتند و آن سنگ ها را بر سپاه ابرهه ریختند و همه ی آنها را هلاک کردند. (استفاده از فیل در جنگ ها در هند رواج داشت و در عربستان سابقه نداشت.)
«و مکروا و مکر الله خیر الماکرین» (آل عمران: پنجاه و چهار): و آنها نقشه کشیدند و خدا نیز چاره جویی نمود و خدا بهترین چاره جویان است.

سازماندهی (organizing)

سازماندهی فععالیتی است که طی آن با تقسیم کار میان افراد و گروههای کاری و ایجاد هماهنگی میان آنها، برای سبک هدف خاص تلاش می شود. (jaques. 1990.p 127)
الیوت جکز می گوید ساختار سلسله مراتبی، کارآترین، بادوام ترین و طبیعی ترین ساختاری است که برای سازماندهی بزرگ طراحی شده است. در صورت طراحی ساختار مناسب، سلسله مراتب می تواند به افزایش توان، خلاقیت، بهره وری و بهبود روحیه ی کارکنان منجر شود.

اصل سلسله مراتب

«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله الرسول و اولی الامر منکم...» (نساء: پنجاه و نه) : ای کسانی که ایمان آورده اید از خدواند اطاعت کنید و فرمان رسول اکرم و جانشینان او را گردن نهید... .
«فلس ابرح الارض حتی یاذن لی ابی او یحکم الله لی و هو خیر الحاکمین» (یوسف: هشتاد): من از این سرزمین حرکت نمی کنم تا پدرم به من اجازه دهد و یا خدا درباره ی من داوری کند و او بهترین حکم کنندگان است.

نظم ساختاری در مدیریت سازمان

«و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس و الطیر فهم یوزعون» (نمل: هفده): سپاهیان سلیمان که از جن و انس و پرنده بودند، همه گرد آمدند، پس از تشتت و بی نظمی بازداشته شدند. (سلیمان دستور داد همه منظم بایستند.)

توجه به سطوح مختلف سازمان

«... و قل اللذین اوتوا الکتاب و الامیین..» (آل عمران: بیست)
در مباحثه هایی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با مشرکان داشتند، خداوند می فرماید: که به اهل کتاب (دانشمندها) و عوام بگو... .

اهمیت وحدت و انسجام سازمان

«... انی خشیت ان تقول فرقت بین بنی اسرائیل...» (طه: نود و چهار)
هارون در جواب حضرت موسی که وی را به کم کاری متهم کرده بود، فرمود: من ترسیدم تو بگویی که من بین اسرائیل تفرقه انداختم، به همین جهت در مقابل گوساله پرستی ایشان سکوت کردم.

یکپارچه بودن سازمان و افراد آن

«... انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض...» (آل عمران: 195): من تلاش هیچ صاحب عملی را تباه نمی کنم چه زن یا مرد باشید همه از یکدیگرید... .

واحد و مشخص بودن مدیر مستقیم هر کس

«ضرب الله مثلا رجلا فیه شرکاء متشاکسون و رجلا سلما لرجل هل یستویان مثلا» (زمر: بیست و نه): و خدا مثلی زده است مردی را که مملوک شریکانی است که در باره ی او پیوسته به مشاجره مشغولند، و مردی که تنها تسلیم یک نفر است. آیا این دو یکسانند.
«ء ارباب متفرقون خیر ام الله الاواحد القهار» (یوسف: سی و نه) : آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداوند یکتای پیروز؟
«... و ما کان معه من اله...» (مؤمنون: نود و یک): هیچ خدایی در هستی، شریک خدا نیست. (تنها او پروردگار عالم است.)

تعیین جانشین

«... و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی ...» (اعراف: 142): موسی به برادرش هارون گفت که در غیاب من جانشین من در قوم باشد.

اهمیت جانشین و دستورات او

«فرجع موسی الی قومه غضبان اسفا قال یا قوم الم یعدکم ربکم و عدا حسنا... فاخلفتم موعدی» (طه: هشتاد و شش): حضرت موسی پس از شنیدن خبر انحراف قومش از جبرئیل، به سرعت و با ناراحتی به سوی بنی اسرائیل بازگشت و به ایشان فرمود: آیا پروردگارتان به شما وعده جزای نیک نداد... پس چرا از وعده ای که با من داشتید تخلف کردید.

جبران ضعف خود با بکارگیری مشاور و معاون

«و یضیق صدری و لا ینطلق لسانی فارسل الی هارون» (شعرا: سیزده): موسی به خداوند گفت: سینه ام تنگ می گردد و زبانم باز نمی شود پس هارون را نیز رسالت بده تا مرا یاری کند.

استفاده از مشاورین امین

«وقال الملک ائتونی به استخلصه لنفسی فلما کلمه قال انک الیوم لدینا مکین امین» (یوسف: پنجاه و چهار): پادشاه گفت: یوسف را نزد من آورید تا او را مشاور مخصوص خود قرار دهم. پس هنگامی که با او گفت و گو نمود به او گفت: تو امروز نزد ما دارای منزلتی بزرگ و فردی امین هستی.

مشاوره با خبرگان

«... و قص علیه القصص قال لا تخف...» (قصص: بیست و پنج): موسی بعد از برخورد با شعیب پیغمبر سرگذشت خود را بازگو کرد تا از او راهنمایی بطلبد. یعقوب گفت: نترس.

انجام مأموریت با دستور مدیر ارشد

«و تفقد الطیر فقال ما لی لا اری الهدهد ام کان من الغائبین لا عذبنه عذابا شدیداً او لاذبحنه او لیاتینی بسلطان مبین» (نمل: 20-21): سلیمان جویای حال هدهد شد و گفت: چرا هدهد حضور ندارد؟ اگر دلیلی موجه برای این غیبتش نداشته باشد، او را کیفری سخت خواهم داد.

انجام کارها با اذن مدیر اردشد

«تنزل الملائکه و الروح فیها باذن ربهم...» (قدر: چهار): و در شب قدر فرشتگان و روح با اذن پروردگارشان برای انجام کارها فرود می آیند.

اجازه از مافوق برای مرخصی و...

«انما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله و اذا کانوا معه علی امر جامع لم ذهبوا حتی یستاذنوه ان الذین یستاذنونک اولئک الذین یومنون بالله و رسوله فاذا استاذنوک لبعض شانهم فاذن لمن شئت منهم...» (نور: شصت و دو): مؤمنان واقعی کسانی هستند که هر گاه برای انجام کاری با پیامبر جمع می شوند یا مشورت می دهند، بدون اجازه ی او نمی روند. ای پیامبر، پس اگر کسی از تو اجازه خواست که به کارهای شخصی خود بپردازد، به مصلحت عمل کن و هر که را خواستی اجازه بده.

واگذاری مسؤولیت همراه با سلسله اختیارات

«... اذا اثخنتمو هم فشدوا الوثاق فاما منا بعد و اما فداء...» (محمد: چهار): پس از آن که در جنگ عده ای را اسیر گرفتید، تصمیم گیری با خودتان که یا آنها را با منّت آزاد کنید و یا فدیه بگیرید و آزاد کنید.

واگذاری مسؤولیت همراه با امکانات مورد نیاز

«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان... »(حدید: بیست و پنج): ما پیامبرانمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنان کتاب آسمانی و وسیله ی سنجش فرو فرستادیم.

تفویض تصمیم گیری به مدیران زیردست

«فالمدبرات امرا». (نازعات: پنج)
با این که تدبیر امور هستی به دست خداوند است لکن در بعضی از موارد خداوند متعال این مهم را به فرشتگان تفویض می نماید.

تعریف حدود وظایف و اختیارات

«وجاءت کل نفس معها سائق و شهید» (ق: بیست و یک): و هر کس واد قیامت می شود با او دو فرشته است که یکی او را به جلو سوق می دهد و دیگری گواه اوست.

اعلام شرح وظایف مدیران به آنها و به دیگران

«یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا».(احزاب: چهل و پنج)
خداوند در خطاب به رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) نقش او را تشریح می فرماید: ای پیامبر همانا ما تو را گواه بر مردم و بشارت دهنده و بیم دهنده فرستادیم.

جلوگیری از اختلاف و نابسامانی در سازمان

«ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص» (صف: چهار): خداوند کسانی را دوست دارد که در راه او صف بسته و پیکار می کنند چنان که گویی بنیانی از آهن به پا داشته شده است.

جلوگیری از تثبیت عادات به سازمانی

«قل کل یعمل علی شاکلته...» (اسراء: هشتاد و چهار) : بگو هر کس بر ساختار و خلق و خوی خویش عمل می کند.

مدیریت منابع انسانی (human resources management)

منظور از مدیریت منابع انسانی، مسؤولیت مدیران برای تجهیز سازمان با کارکنان توانمند و حصول اطمینان از مطلوبیت به کارگیری استعدادهای آنهاست؛ و در اهمیت آن گفته می شود که «اگر افراد مناسب استخدام شوند و در جای مناسب به کار گمارده شوند همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. (bridges.1994.p.68)

ضرورت واگذاری مدیریت و رهبری به افراد لایق

«ان الله یامرکم ان تودوا الامانات الی اهلها...» (نساء: پنجاه و هشت) خداوند فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبانشان بدهید.

شایسته سالاری حتی در مورد زیردستان

«ان ولیی الله الذی نزل الکتاب و هو یتولی الصالحین» (اعراف: 196): پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)می فرماید: سرپرست من خدایی است که این کتاب آسمانی را نازل کرده است و او همه ی صالحان را سرپرستی و هدایت می کند.

برتری در سازمان براساس شایستگی

«اذ قالوا لیوسف و اخوه احب الی ابینا منا و نحن عصبه...» (یوسف: هشت): برادران یوسف گفتند: یوسف و بنیامین نزد پدرمان از ما محبوب ترند در حالی که ما گروهی نیرومند هستیم.

اعمال نظر شخصی مدیر در انتصاب های مهم

«و اذ غدوت من اهلک تبوی المومنین مقاعد للقتال...» (آل عمران: 121): خداوند در یادآوری جنگ احد خطاب به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید: آن صبحی که از خانه ات خارج شدی و مؤمنان را برای جنگ در جایگاه خودشان قرار دادی... .

ارتقای سازمانی و اعطای پست براساس عملکرد

«ولکل درجات مما عملوا...» (احقاف: نوزده)
در قیامت برای هر کس به میزان عمل پسندیده ای که انجام داده است رتبه و درجه ای قرار داده شده است.

ارتقای سازمانی، پس از موفقیت در مرحله ی قبل

«و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن...» (بقره: 124) : خداوند حضرت ابراهیم را مورد آزمایش قرار داد و او همه ی آزمونها را با موفقیت گذراند.

ملاک ارتقاء، لیاقت و نه سابقه

«و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم...» (بقره: سی و چهار): هنگامی که خداوند به ملائکه امر فرمود بر آدم سجده کنند... .

میزان تلاش معیاری را ارزش گذاری افراد

«تلک امه قد خلت لها ما کسبت و لکم ما کسبتم...» (بقره: 134): آنها امتی بودند که در گذشتند و دست آورد آنها مربوط به خودشان است و دست آورد شما نیز مربوط به خودتان است.

ترفیع به موقع، نه زودتر و نه دیرتر

«و لما بلغ اشده آتیناه حکما و علما و کذلک نجزی المحسنین» (یوسف: بیست و دو): و چون یوسف به رشد و قوت خود رسید به او حکم (نبوت یا حکمت) و علم دادیم و این گونه پاداش نیکوکاران را می دهیم.

ارتقای تدریجی و مرحله ای

«... عسی ان ینفعنا او نتخذه ولدا...» (یوسف: بیست و یک): عزیز مصر به همسرش گفت: یوسف را به چشم برده نگاه نکن امید است که در آینده ما را سود برساند (در خانه، ما را کمک کند) یا او را به فرزندی بگیریم.

گزینش و آزمایش برای منصوب کردن افراد به مقامات

«و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن...» (بقره: 124): خداوند حضرت ابراهیم را مورد آزمایش قرار داد و او همه ی آزمونها را با موفقیت گذراند.

واگذاری مسؤولیت به زیردستان و انتظار از آنها براساس تواناییی های آنها

«لا تکلف نفس الا وسعها... ». (بقره: 233)
همه به اندازه ی توانشان مکلف می شوند.

معرفی افراد شایسته برای واگذاری مسؤولیت

«و یضیق صدری و لا ینطلق لسانی فارسل الی هارون». (شعراء: سیزده): موسی به خداوند گفت: سینه ام تنگ می گردد و زبانم باز نمی شود پس هارون را نیز رسالت بده تا مرا یاری کند.

انتخاب و گزینش افراد شایسته برای مسؤولیت های مهم

«و اختار موسی قومه سبعین رجلا...» (اعراف: 155): حضرت موسی برای رفتن به میعادگاه خداوند، هفتاد نفر را انتخاب کرد.

دو شرط دریافت مسؤولیت: اهلیت (شایستگی عمومی) و اولویت (امتیاز ویژه)

«... و کانوا احق بها و اهلها...». (فتح: بیست و شش)
خداوند آرامش خود را بر دل های مؤمنین نازل فرمود و ایشان را به تقوی نزدیک نمود زیرا که ایشان به رعایت تقوی سزاوارتر و اهل آن بودند.

شروط واگذاری مأموریت ها: سرعت، قدرت، امانت داری

«قال یا ایها الملوا ایکم یاتینی بعرشها قبل ان یاتونی مسلمین قال عفریت من الجن انا آتیک به قبل ان تقوم من مقامک و انی علیه لقوی امین قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک...» (نمل: 38-40): سلیمان به نیروهای خود گفت: کدام یک از شما می تواند تخت پادشاهی ملکه ی سبا را قبل از آمدن او، در این مکان حاضر کند؟
یکی از جنیان پیش آمد و گفت: من این کار را با سرعت انجام می دهم حتی قبل از این که از جای خودت بلند شوی و من قطعاً در انجام این کار هم قدرت دارم و هم مورد اعتمادم.
سپس یکی از کسانی که از علم الهی اندکی بهره برده بود پیش آمد و گفت: من آن تخت را قبل از آن که پلک بر هم بزنی می آورم.

قدرت و بصیرت لازمه ی مدیریت

«و اذکر عبادنا ابراهیم و اسحاق و یعقوب اولی الایدی و الابصار» (ص: 45): از پیامبر پیشین، ابراهیم، یعقوب و اسحاق، یاد کن که دارای قدرت و بصیرت بودند.

ضرورت برتری علمی مدیر

«قال ان الله اصطفاه علیکم و زاده بسطه فی العلم و الجسم...»(بقره: 247): قوم بنی اسرائیل پیش پیامبرشان رفتند و گفتند: فرمانده ای برای ما مشخص کن تا به جنگ حاکم ستمگر برویم. پیامبرشان گفت: خداوند طالوت را به فرماندهی شما برگزید زیرا توان علمی و جسمی لازم برای این مسؤولیت را دارد.

ضرورت علم و حکمت برای مربی و مدبر

«... ان ربک حکیم علیم» (انعام: هشتاد و سه): ... پروردگارت حکیم و داناست.

ضرورت خوش نامی افراد در مناصب حساس

«ورفعنا لک ذکرک» (انشراح: چهار): و نامت را به نیکویی و خوبی در همه ی عالم پرآوازه کردیم.

برتری مدیر در مجموع، و نه در جمیع جهات

«و اخی هارون هو افصح منی لسانا فارسله معی...» (قصص: سی و چهار): موسی گفت: خدایا! برادرم هارون را که در بیان از من شیواتر است برای یاری ام با من بفرست.

اعلام توانایی های خود برای انجام بهتر کارهای سازمانی

«قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک...» (نمل: چهل): یکی از کسانی که از علم الهی اندکی بهره برده بود پیش آمد و گفت: من آن تخت را قبل از آن که پلک بر هم بزنی می آورم.

اعلام آمادگی برای مسؤولیتی که در آنها مهارت داریم

«قال اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم» (یوسف: پنجاه و پنج): یوسف گفت: مرا بر خزانه داری این سرزمین بگمار زیرا که من امانت دار و دانا هستم.

بیان ویژگی های مثبت خود در برخی شرایط

«... و انا لکم ناصح امین» (اعراف: شصت و هشت): قرآن از زبان پیامبر می فرماید: من برای شما خیرخواه و امین هستم.

صداقت مدیران در بیان نقاط ضعف خود

«قل ما کنت بدعا من الرسل و ما ادری ما یفعل بی و لا بکم...» (احقاف: نه)
این آیات از زبان حضرت رسول می فرماید که: من نمی دانم که خداوند با من و شما چگونه عمل خواهد کرد، مگر این که از سوی خدا وحی شود.

صداقت و بیان نقاط ضعف خود هنگام پذیرش مسؤولیت

«و یضیق صدری و لا ینطلق لسانی فارسل الی هارون» (شعرا: سیزده): موسی به خداوند گفت: سینه ام تنگ می گردد و زبانم باز نمی شود پس هارون را نیز رسالت بده تا مرا یاری کند.

گرفتن عهد و پیمان قبل از واگذاری مسؤولیت

«و اذ اخذ الله میثاق النبیین لما آتیتکم من کتاب و حکمه ثم جاء کم رسول مصدق لما معکم لتومنن به ولتنصرنه...». (آل عمران: هشتاد و یک)
خداوند از پیامبران پیش پیمان گرفت که هر گاه علم و حکمت به شما دادم و سپس پیامبری به سوی شما آمد که آن مطالب را تصدیق می کرد، باید به او ایمان آورید و او را یاری کنید.

تعیین مدیر هر صنف از خود آن صنف

«و لقد اخذ الله میثاق بنی اسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیبا...»(مائده: دوازده): خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت سپس از میان آنها دوازده سرپرست برای دوازده طایفه برانگیخت.
«و عجبوا ان جاءهم منذر منهم و قال الکافرون هذا ساحر کذاب»(ص: چهار): از این که بیم دهنده ای از خودشان آمده تعجب کردند و کافران گفتند: این فرد ساحری دروغگوست.
«ولقد ارسلنا الی ثمود اخاهم صالحا» (نمل: چهل و پنج) «و الی عاد اخاهم هودا» (هود: پنجاه) «و الی مدین اخاهم شعیبا» (هود: 84): و ما به سوی قوم ثمود برادرشان صالح را فرستادیم؛ و به سوی قوم عاد برادرشان هود را؛ و به سوی مدین برادرشان شعیب را.

انتخاب مدیران ارشد از میان مدیران رده ی پایین

«... عسی ان ینفعنا او نتخذه ولدا...» (یوسف: بیست و یک): عزیز مصر به همسرش گفت: یوسف را به چشم برده نگاه نکن امید است در آینده ما را سود برساند (در خانه، ما را کمک کند) یا او را به فرزندی بگیریم. (یوسف، به عنوان برده، کمک کار خانه و در نهایت فرزند)

آشنایی و هم سنخی مسؤول هر کار با ماهیت آن کار

«یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم نارا و قودها الناس و الحجاره علیها و ملائکه غلاظ شداد...» (تحریم: شش): ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن مردم و سنگ ها هستند، بیم دهید، آتشی که بر آن فرشتگانی سخت گیر و درشت خو نگهبانند.

توجه به علایق کارکنان

«قال اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم» (یوسف: پنجاه و پنج): یوسف گفت: مرا بر خزانه داری این سرزمین بگمار زیرا که من امانت دار و دانا هستم.

آموزش تدریجی کارکنان

«...لنثبت به فوادک و رتلناه ترتیلا». (فرقان: سی و دو)
خداوند در جواب کسانی که ایراد می گرفتند که چرا قرآن یکجا نازل نمی شود و آیه به آیه فرود می آید، می فرماید: قرآن را به تدریج نازل کردیم تا این ارتباط دایمی باعث دلگرمی پیامبر شود.

ضرورت تدبیر مدیر برای معیشت افراد زیردست

«ام لهم نصیب من الملک فاذا لا یوتون الناس نقیرا».(نساء: پنجاه و سه)
خداوند در بیان حالات یهودیان می فرماید که اگر حکومت در دستشان بود حتی یک ذره از اموال و دارایی ها را به مردم نمی دادند و همه را برای خود بر می داشتند.

عدم واگذاری مدیریت به افراد بی ایمان

«لا یتخذ المومنون الکافرین اولیاء من دون المومنین...» (آل عمران: بیست و هشت) نباید سرپرست مؤمنان از غیر خودشان باشد... .

طرد نیروهای غیر مفید قبل از فعالیت های مهم

«... قال ان الله مبتلیکم بنهر فمن شرب منه فلیس منی...» (بقره: 249)
هنگامی که لشکر بنی اسرائیل حرکت کرد، فرمانده (طاعوت) به سربازان گفت: رودخانه ای در بین راه است که هر کس از آن آب بنوشد، دیگر در سپاه من جایی ندارد... .

برخورد بدون استثنا با متخلفین بعد از ابلاغ

«... و لئن اتبعت اهواءهم بعد الذی جاءک من العلم ما لک من الله من ولی و لا نصیر» (بقره: صد و بیست): خداوند خطاب به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می فرماید: اگر از آنها (یهودیان و مسیحیان) پیروی کنی در حالی که راه درست را به تو نشان داده ایم رابطه ات با خدواند قطع خواهد شد.

عدم توجه به مقام و جایگاه افراد متخلف

«یا نساء النبی من یات منکن بفاحشه مبینه یضاعف لها العذاب...» (احزاب: سی): ای همسران پیامبر! هر کس از شما گناهی آشکار مرتکب شود عذابش دو چندان است و رابطه اش با پیامبر(صلی الله علیه و آله) مانع عذاب نمی شود.

عدم اعتماد سریع به افراد بدسابقه

«قالوا یا ابانا منع منا الکیل فارسل معنا اخانا نکتل و انا له لحافظون قال هل آمنکم علیه الا کما امنتکم علی اخیه من قبل». (یوسف: 63-64)
هنگامی که پسران یعقوب از حضرت یعقوب خواستند که برادر یوسف (بنیامین) را همراهشان به مصر ببرند، یعقوب گفت: آیا شما او را مثل امانت نگاه خواهید داشت؟

بیان دلیل عزل و نصب ها

«ولما بلغ اشده آتیناه حکما و علما و کذلک نجری المحسنین» (یوسف: بیست و دو): و چون یوسف به رشد و قوت خود رسید به حکم (نبوت یا حکمت) و علم دادیم و این گونه پاداش نیکوکاران را می دهیم.

اعلام دلیل تنبیه و توبیخ

«ذلکم بانکم اتخذتم آیات الله هزوا و غرتکم الحیاه الدنیا...» (جاثیه: سی و پنج):
این عذاب شما به خاطر آن است که آیات خدا را مسخره گرفتید و زندگی دنیا مغرورتان کرد.

مجازات فرد برای تنبیه او و برای عبرت دیگر افراد

«... و لیشهد عذابهما طائفه من المومنین». (نور: دو)
در هنگام اجرای حد بر زن و مردی که مرتکب گناه اخلاقی شده اند، باید عده ای از مردم حضور داشته باشند و حد در حضور ایشان اجرا شود.

مجازات متناسب با میزان نقش افراد در تخلف

«... و الذی تولی کبره منهم له عذاب عظیم» (نور: یازده): کسی که در انجام گناه نقش اصلی را ایفا کرده است، عذاب بزرگ و مجازات سنگینی در انتظارش است.

برکناری مدیر به خاطر اسراف

«ولا تطیعوا امر المسرفین» (شعرا: 151): ای مؤمنان از اسراف کاران فرمان نبرید.

تنبیه شدید و اخراج در برخورد با تخلفات بزرگ و منجر به هرج و مرج

«قال فاخرج منها فانک رجیم» (ص : هفتاد و هفت): خداوند خطاب به ابلیس (شیطان) فرمود: پس از این درگاه بیرون برو.

بازسازی نیروها در مدیریت منابع انسانی: واگذاری مسؤولیت جدید به افراد متخلف اما شایسته

«و ان یونس لمن المرسلین... فلو لا انه کان من المسبحین للبث فی بطنه الی یوم یبعثون... و ارسلناه الی مائه الف او یزیدون». (صافات: 139، 143، 144و 147)
خداوند پس از بیان داستان حضرت یونس و زندانی شدن او در شکم نهنگ و استغفار او که منجر به نجات و رهایی او شد، می فرماید: او را به سوی امتی دیگر که تعدادشان بالغ بر یکصد هزار نفر یا بیشتر بود فرستادیم تا ایشان را به سوی خدا دعوت نماید.

منبع: گروهی از نویسندگان، مجموعه مقالات مسابقات بین المللی قرآن کریم- جلد سوم، انتشارات اسوه، چاپ اول، (1387).